ناشناس
سلام من قصد دارم که کسب و کاری را شروع کنم و ویژنی که برای کسب و کار خودم در نظر گرفتم این هست که یک رستوران موفق داشته باشم در واقع زمانی که به ویژن خودم فکر می کنم احساس خیلی خوبی به من دست میده اما زمانی که به این فکر می کنم که کار خودم را باید از یک کترینگ خیلی کوچیک شروع کنم احساس بدی به من میده و افکاری مثل اینکه حالا اگه کسی غذا های تو را نخره چی ، سرمایه اولیه برای شروع این کسب و کار را از کجا می خوای بدست بیاری و از این سوالات به ذهن من می می خوره، راستش من چند ماه پیش زمانی که در یک شغل دیگه مشغول به کار بودم اینقدر این فکر رستوران داشتن و درباره فضای این رستوران با خودم صحبت می کردم و ایده هایی عالی به ذهن من می رسید که من از محل کار قبلیم استعفا دادم و اومدم بیرون که این خواسته خودم را بوجود بیارم و دقیقا خودم می دونم که بخاطر تکرار این فکر این باور در من ساخته شد که من حرکت کنم در جهتش اما نمی دونم چرا وقتی به این فکر می کنم که کارم را از یک کترینگ خیلی ساده شروع کنم و تکاملم را طی کنم احساسم بد میشه و مانع از حرکت من میشه سوال من اینجاست که در روند تغییر باور هام برای رسیدن به ویژنم من باید همون باوری که اول ساختم که باعث شد من حرکت کنم را تا زمان رسیدن به خواستم تکرار کنم یا اینکه برای هر مرحله از الان تا زمانی که به ویژنم می رسم یک باور جدید ایجاد کنم امید وارم که تونسته باشم مفهوم سوالم را رسونده باشم